نوبت پنجره هاست

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


آمار
  • امروز: 21
  • دیروز: 21
  • 7 روز قبل: 86
  • 1 ماه قبل: 563
  • کل بازدیدها: 25734
 



طبق معمول جا نیست.

چادرم را جمع می کنم و می نشینم کف قطار ، اطرافم پر از خانم هایی که کف مترو نشستند، همه مشغول موبایل اند. واگن بانوانه ولی یک آقایی که به نظر فروشنده مترو است آمد کنارم نشست . بله حدسم درست بود. منتظره نوبتش بشه محصولاتش را تبلیغ کنه. آمد بلند بشه چشمش خورد به مامور قطار، به خانمی که موهای بافته مشکی رنگش نظر را جلب می کرد گفت جلوم وایسا مامور من را نبینه صبح ساعت ۱۰ وسیله هام را گرفتند به سختی در رفتم. سرک می کشید و گفت جون مادرت پیاده شو ، مامور که پیاده شد ، بلند شد و با صدایی که به صدای ناز و عشوه دار خانمانه تغییر کرد، از خمیر دندان متفاوت و درمانی که میفروخت تعریف می کرد. چون جرم گیریش خیعلی قویه باید هفته ای دو بار استفاده کنید. تا به میییینااااای دندووونتون آسییییب ب نزنه. کارتخوان هم هست‌. یه چیزایی هم انگلیسی میگه اونقدر به کیفیت حرف زدنش توجه می کنم دقیق نمی فهمم چی میگه  . صدایی از ته واگن بلند شد خانم خوشگلا خانم های گل دسبند پابند دارم… . اغلب نه ولی خانم ها بدون روسری و با استایلی که به نظرم زشت هستند گاهی جلوی چشم های سر به زیرم خودنمایی می کنند. اینجایی که نشستم فقط پا و کفش می بینم. دخترانی که با اراده ایستادند فقط سوالم اینه جهت زندگیشون کجاست؟ کجا می روند؟ هدفشون ؟ دلم برای مسئولین فرهنگی کشورم می سوزه برای آن وقتی که باید جواب خدا را بدهند. 

به قلم یک طلبه

 

 

 

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-10-26] [ 04:17:00 ب.ظ ]




این روزها دقیق نمی دانم ما را از اینترنت بیرون کردند یا ما اینترنت را بیرون کردیم .

شبیه آدمی هستم که عمری جای دیگر از دنیا می زیسته و اکنون به وطن خویش برگشته. 

حتی امروز ظهر صدای اذان کوچه ای را در دستگاه بیات ترک شنیدم.

دلم برای گروه ها و کانال ها تنگ شده ولی جای زخم دلتنگی کهنه و عمیقی در حال التیام است. شاید باور نکنی در این روزها چند بار زیر آسمان نشسته ام و به پهنای بی پایان آن چشم دوخته ام. 

دلم برای پیجم تنگ شده ولی از خدا که پنهان نیست از تو چه پنهان چند وقتی است بیشتر با خودم حرف میزنم، صاحب پروفایل،جانی تازه و اصیل گرفته .

دلم برای سرعت سرسام آور سایبرنتیک تنگ شده اما برای یافتن عمق زندگی در ژرفای عمیق تری شیرجه می زنم.

واقعا چقدر وطن خوب است. راست گفته اند هیچ کجا وطن آدم نمی شود.

راستش را بخواهی دلم نمی خواهد به آن شهر مدرن برگردم. عاشق صدای رودخانه ها و سبزی و طراوت اینجا شدم.

                 🌹🌹🌹

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[شنبه 1401-07-09] [ 12:42:00 ق.ظ ]




جسارت سنگ جهل و ظلمت به قد قامت زلال آیینه یک قصه ی کهنه است، اندکی با خاطر مبارکت قلم مرا یاری کن
تا جنگ احد بیا، به لحظه ای که دندان مبارک اول نور هستی را به کینه ی بی پایان خود جراحت وارد می کنند
با من بیا، تا عطر یاسی که میان شعله های دری تا آسمانِ نزاع همیشگی حق علیه باطل صعود می کند
تامل کن نزول ایام خاطره ی غم انگیز این عطری که همیشه از مادر در کره ی خاکی به یادگار ماند
قدم بزن در کوچه های نگران مدینه تا شاید فراموش نکنیم حق خاموش نشدنی است حتی اگر به سنگ جهل و تاریکی شکسته شود
قوم تاریک به جایی می رسانند بزرگی و عظمتت را تا با چاه درد و دل کنی، خار در چشم و استخوان در گلو.
به جایی می رسانند و تقوا و زهدت را که بر سجاده ی بندگی سجده ی فزت برب الکعبه بخوانی .
و اصلا بعد از آن حادثه ها، تاریخ زندگی، بشریت را در باغی از وحش قلوب اهل ظلم سوق داد .
مردمانی که علی را نخواهند مستحق چنین زیستنی بودند و هستند.
مردمانی که حرمت مادر را نگه نداشتند اوراق زندگی را ورق به ورق سوزاندند.
گلهای گلستان را به چشم نابینای خود پژمردند.
اینک در دوره ای هستیم که بزرگ مردانی یاد و خاطره ی گل نرگس را پاسداری می کنند
حریم ولایت او را حراست می کنند
ولی نا محمود ها به گلدان یاد و عطر نرگس سنگ اندازی نموده اند.
الهی ما قدردان نعمت ولایت هستیم، ما یاوران نائب بر حق مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم.
ما را در این مسیر یاری نما، در مسیر رسیدن به دولت کریمه همراه با او که در دنیا * روحنا الخامنه ای * صدایش می کنند.

به قلم یک طلبه

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-09-30] [ 09:01:00 ق.ظ ]