نوبت پنجره هاست

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31


آمار
  • امروز: 5
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 35
  • 1 ماه قبل: 918
  • کل بازدیدها: 29445
 



باران که می بارد
خاطرت جمع می شود که قرار بود تو هم گوشه کناری از همین لحظه های بارانی
چادر خلوت و تنهایی روی رنگ رخسار مبهم و لالت بگیری و
آرام و بی صدا بباری
آنقدر بی صدا که هیچ نقطه ای از لبخند زندگی اجتماعی ات را تحت الشعاع قرار ندهد
باران که نمی بارد
بیچاره قلبی که احوالش درهم است و
باران هم نمی بارد
آنقدر خالی از چاره که فاتحه لطفا
اصلا غمگینم مثل کسی که
بی اجازه آلبالوهایش را برداشته اند.
اصلا مثل پروانه ای که راه جنگل را گم کرده
سر از گدازه های آتش فشان در آورده
اصلا مثل کسی که غمگین است غمگینم ?

به قلم یک طلبه

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-03-22] [ 06:41:00 ب.ظ ]




بخواهی باشی، تنهایی عظیمی در زندگی رخ می دهد

که ازدحام جمعیت آن سکوت را رسوا می سازد.

اگر به بهشت قبل از بهشت برسی، لاشه های به جا مانده از واقعیت دنیا،

زمین را به دردی تهی از مداوا مبدل می سازد.

دیدن بهشت یا دریافت بهشت قبل از بهشت تاوان خاصی دارد.

مثلا اربا اربا شدن، یا شستن از دست ها یا خدانگهدار سرم

یا غزل اسیری در منزل ما رأیت الا جمیلا .

سخت است یا بهتر بگویم، خیلی خاص است که آسمان را برای قدم زدن انتخاب کنی

و به سنگ قضاوت های کال زمین بینندگان کم کم از این دنیا

دست بکشی و دل بشویی.

شیعه بودن خیلی خاص و عجیب و بی نظیر است.

«الحمدلله»

به قلم یک طلبه.

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-07-05] [ 09:00:00 ق.ظ ]




زیر سایه ی آفتاب دوش می گیرد و خدای نکرده تکان هم نمی خورد.
همه ی طبیعت ساده لوح را دعوت به حرکت می کند و خدای نکرده حرکت نمی کند.
زلال های خوش دل، را نوید می دهد و خدای نکرده نفاق را از رو برده است.
به تکمیل فیلدهای رزومه که می رسد، سیم های آویزان را اشاره می کند.
و خدای نکرده، زبانم لال همه دنیایش که همان آخرتش است به سیم ها اتصالی کرده.
گروه اجتماعی اندیشه ورزان راه انداخته مکان و محل برگزاری جلساتش اتاق تاریک
و نمور و بی هویت توهماتش است.
و خدای نکرده فکر نمی کند که مبادا فکر کند…خدای نکرده
و چقدر این طبیعت ساده لوح او را آیه می بینند و از او

درخواست تکه هایی از آیینه دارند.
از دور درباره طبیعت قضاوت می کند و مبادا تعقلی به گرد عالم متوهم او بنشیند
خدای نکرده دروغ می گوید و حیثیت آدم ها را برای رسیدن

به میز چوبی ریاست می فروشد .
خدای نکرده گویا این میز چوبی هیزم نمی شود
برای روزی که برادر از برادر می گریزد.
در جلسه به عنوان بزرگتر نشسته است و اظهار فضیلت می کند: بیایید این شعارها را
که سرباز امام زمان هستیم را بریزیم دور و کار کنیم
و بعد خودش به واژه دکتر دکتر دکتر هایش متوسل می شود، خدای نکرده
این شعار و دلبستگی نیست.
خدای نکرده گاهی آدم تحلیل می کند، شعائر الهی را که دور نمی ریزند..
منیت و دلبستگی به غیر امام زمان را دور می ریزند…سرباز امام زمان که شعار نیست .
اصلا به نظر نویسنده تیر برق های این مدلی رو باید دور بریزند.
تیر برق جان زیر سایه ی آفتاب دوش می گیری و خدای نکرده

نفاق و دروغ را از رو می بری؟
خب نکن تیر برق فرهنگی

به قلم یک طلبه.

 

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-04-12] [ 10:48:00 ق.ظ ]