دویدم سمتش بلندش کردم
دم گوشش گفتم روبه راهی؟
حتی چشماش لال شده بودن.
می رفتیم برای بررسی اتهامات متهم در جلسه بعدی
یک صدام کرد
-فامیلتون بود؟
نه
_آخه جوری دویدی سمتش…
گفتم ایناتو زندگی این شانسو نداشتن که در محبت بقیه آدما سهیم باشن…
نمی دونم گرفتی مطلبو؟
نگاش کردم و گفتن اصن میدونی چیه؟
به نظرم آدمای مجرم اگر درگیرمحبت کسی بودن، هیچوقت مجرم از آب در نمی اومدن…دوست داشتنه یک دوست داشتنیه که خوبیها رو در ادم تمدید می کنه…
به قلم یک طلبه
ممنونم دوست عزیز …قیدی :)