زیر سایه ی آفتاب دوش می گیرد و خدای نکرده تکان هم نمی خورد.
همه ی طبیعت ساده لوح را دعوت به حرکت می کند و خدای نکرده حرکت نمی کند.
زلال های خوش دل، را نوید می دهد و خدای نکرده نفاق را از رو برده است.
به تکمیل فیلدهای رزومه که می رسد، سیم های آویزان را اشاره می کند.
و خدای نکرده، زبانم لال همه دنیایش که همان آخرتش است به سیم ها اتصالی کرده.
گروه اجتماعی اندیشه ورزان راه انداخته مکان و محل برگزاری جلساتش اتاق تاریک
و نمور و بی هویت توهماتش است.
و خدای نکرده فکر نمی کند که مبادا فکر کند…خدای نکرده
و چقدر این طبیعت ساده لوح او را آیه می بینند و از اودرخواست تکه هایی از آیینه دارند.
از دور درباره طبیعت قضاوت می کند و مبادا تعقلی به گرد عالم متوهم او بنشیند
خدای نکرده دروغ می گوید و حیثیت آدم ها را برای رسیدنبه میز چوبی ریاست می فروشد .
خدای نکرده گویا این میز چوبی هیزم نمی شود
برای روزی که برادر از برادر می گریزد.
در جلسه به عنوان بزرگتر نشسته است و اظهار فضیلت می کند: بیایید این شعارها را
که سرباز امام زمان هستیم را بریزیم دور و کار کنیم
و بعد خودش به واژه دکتر دکتر دکتر هایش متوسل می شود، خدای نکرده
این شعار و دلبستگی نیست.
خدای نکرده گاهی آدم تحلیل می کند، شعائر الهی را که دور نمی ریزند..
منیت و دلبستگی به غیر امام زمان را دور می ریزند…سرباز امام زمان که شعار نیست .
اصلا به نظر نویسنده تیر برق های این مدلی رو باید دور بریزند.
تیر برق جان زیر سایه ی آفتاب دوش می گیری و خدای نکردهنفاق و دروغ را از رو می بری؟
خب نکن تیر برق فرهنگیبه قلم یک طلبه.
[سه شنبه 1397-04-12] [ 10:48:00 ق.ظ ]
|