نوبت پنجره هاست

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


آمار
  • امروز: 12
  • دیروز: 21
  • 7 روز قبل: 86
  • 1 ماه قبل: 563
  • کل بازدیدها: 25734
 



زیر سایه ی آفتاب دوش می گیرد و خدای نکرده تکان هم نمی خورد.
همه ی طبیعت ساده لوح را دعوت به حرکت می کند و خدای نکرده حرکت نمی کند.
زلال های خوش دل، را نوید می دهد و خدای نکرده نفاق را از رو برده است.
به تکمیل فیلدهای رزومه که می رسد، سیم های آویزان را اشاره می کند.
و خدای نکرده، زبانم لال همه دنیایش که همان آخرتش است به سیم ها اتصالی کرده.
گروه اجتماعی اندیشه ورزان راه انداخته مکان و محل برگزاری جلساتش اتاق تاریک
و نمور و بی هویت توهماتش است.
و خدای نکرده فکر نمی کند که مبادا فکر کند…خدای نکرده
و چقدر این طبیعت ساده لوح او را آیه می بینند و از او

درخواست تکه هایی از آیینه دارند.
از دور درباره طبیعت قضاوت می کند و مبادا تعقلی به گرد عالم متوهم او بنشیند
خدای نکرده دروغ می گوید و حیثیت آدم ها را برای رسیدن

به میز چوبی ریاست می فروشد .
خدای نکرده گویا این میز چوبی هیزم نمی شود
برای روزی که برادر از برادر می گریزد.
در جلسه به عنوان بزرگتر نشسته است و اظهار فضیلت می کند: بیایید این شعارها را
که سرباز امام زمان هستیم را بریزیم دور و کار کنیم
و بعد خودش به واژه دکتر دکتر دکتر هایش متوسل می شود، خدای نکرده
این شعار و دلبستگی نیست.
خدای نکرده گاهی آدم تحلیل می کند، شعائر الهی را که دور نمی ریزند..
منیت و دلبستگی به غیر امام زمان را دور می ریزند…سرباز امام زمان که شعار نیست .
اصلا به نظر نویسنده تیر برق های این مدلی رو باید دور بریزند.
تیر برق جان زیر سایه ی آفتاب دوش می گیری و خدای نکرده

نفاق و دروغ را از رو می بری؟
خب نکن تیر برق فرهنگی

به قلم یک طلبه.

 

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-04-12] [ 10:48:00 ق.ظ ]




هویتش را مانند تصویر پروفایل تانگو ی من تغییر می دهد.

گاهی چند جمله ی کوتاه و تاثیرگذار که تصویر ندارد

گاهی متنی نه چندان طولانی ولی تصویری مبهوت کننده

گاهی متنی ایجاز با محتوایی عمیق و فایل ویدیو

و گاهی دوباره حوصله اش سر می رود و پروفایل خودش را …

گاهی تصویری از سالسای خود که صدای کوبیدن پاهایش تا تمام طبقات را کر می کند.

و گاهی مانند پیامبری در نقش تذکر دهنده موعظه هایش را به ظریفترین زوایای روح انسان می رساند.

به ویژه در دل 96

که هویتش را مانند تصویر پروفایل تانگوی من به سر انگشت گسل ها تغییر می دهد.

البته کامنت ها هم جالب است.

یکی سرخوش است و وحشت زده ترین پیام را کامنت می کند و یکی متقی است و دلش از حضور خدا خنک است و انتهای کامنت خود را به لبخندی پایان می بخشد.

خدا ممنون که هستی:)

به قلم یک طلبه

 

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[جمعه 1396-10-01] [ 03:22:00 ق.ظ ]




قرار نبود کار به اینجا برسد

قرار نبود آنقدر مشغول دویدن باشیم و حواسم نباشد مسیر را اشتباه و غلط دویده ایم.

آنقدر نگاهمان عجوزه شود که زیر سایه میز سنگر بگیریم و با سنگ تهمت و غیبت امیدها را به کشتن دهیم.

باور کن

اصلا قرار ما این نبود که مسافر نباشیم.

قرار نبود به این سرعت جا بمانیم

قرار نبود از وجدان خجالت زده به سوی هوش کاذب خود فرار کنیم و پناهنده سرزمین توهمات گردیم.

ببین ظلم های ما بر مظلومیت مان پیروزمندانه پیشی می گیرد!

 ببین تمام نقشه های یمان نقش بر آب شد.

ببین که هدف در غربت نفسش بالا نمی آید.

من چه می دانستم که استاد مرا الفبای طلبگی می آموزد که بال پرواز مرا برچیند؟!

من چه می دانستم که می آموزم بلکه بر خلاف آن باید عمل کنم؟!

*که اگر بر خلاف آن عمل نکنم باید بالی برای پرواز نداشته باشم*

عجب واقعیت تلخ و اسفناکی.!

من چه می دانستم که کسی با شما کاری ندارد و هرکس در مسیر  نفسانیت و جهل خویش چهره امیدواران را خدشه دار می کند.؟!

امام زمان، حضرت حجت ابن الحسن عسکری علیه السلام، روحی فداه، دلم برایت تنگ شده.

نبخش آنان را که با نام تو و با نان تو دین جدت را ابزاری برای ظلم به امیدواران قرار دادند.

*السلام علیک آل یاسین*

به قلم یک طلبه.

 

 

 

موضوعات: نگاه نوشت  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-09-16] [ 12:40:00 ب.ظ ]