چیه ابراهیم؟
با این سکوت معنا دار، که اصلاً برای من تو نیمشه، عوالم معنا به دلم تحویل می دی که چی؟
خوابیدی سینه خاک؟! بلند شو ابراهیم.
حرف هام ته دلم فسیل شده.
اون سمت خاک ریز، واژه های ادبیات امثال ما تعریف نشده.
چقدر دلم می خواد با یه آدم حرف بزن… بیشتر »
آرشیو برای: "شهریور 1392"
با سلام و عرض ادب حضور شما بلاگر های سامانه کوثر بلاگ
با اجازه شما بزرگوران و همسنگران محترم، تصمیم گرفتم در کوثر بلاگ مطالبی که درج می شود بیشتر تولید تفکرات خویشتنم باشد.
خودم مطمئنم که چقدر این مطالب اشکال دارد، هم نگارشی و هم محتوایی
درحق من خوا… بیشتر »
بعضی ها خاکی اند!
این بعضی ها تواضع از روشون خجالت می کشه.
بس که اینا خاکی اند.
این بعضی ها آدم ها رو آدم حساب می کنند.
یکی از این بعضی ها رو اسمش رو که کنار عنوان شغلش خوندم خیلی حساب بردم.
معاونت شهرستانها مرکز حوزه های علمیه خواهران
این بعضی ه… بیشتر »
در تزاحم خواسته ها، مردن را انتخاب کردم.
زمان که می گذرد، بزرگتر که می شم.
مزه مرگ را می فهمم.
این مزه پوست از سر کلّه ی دنیای من می کنه.
تفکر و بینشم که پوست اندازی می کنه، چشمم سو می گیره.
قیافه ی دنیا رو واضح بدون هیچ ابهامی می بینم.
قابل اعتما… بیشتر »
مردمک چشمم زوم کرده رو صفحه جعبه جادویی
صدای نفسم، رو سکوت تنظیم شده
حسین گوشه تاریکی شب، خوابش برده.
سر جاش غلتی زد.
خیال کردم بیدار شد.
صدای تلویزیون رو کم کردم
سر حسین از روی بالش سر خورده روی زمینه.
خاطره ای قلبم رو از جا می کنه
بلند شدم
-ح… بیشتر »